کوڵ ۆڕ(خلاصه)
 
درباره وبلاگ


سلام به همه دوستان این وبلاگ و درجهت شناساندن هرچه بهترایل سربرزملکشاهی درست کردم به این امیدکه مقدمه ای باشه برای برداشتن گامهای بزرگترومحرکی بشه واسه همه دوستداران اقوام مختلف به خصوص ملت کرد که بادرست کردن سایت وبلاگ یاهرچیزیکه توانشودارن مانع ازبین رفتن سنن,زبان,پوشش و...بشن کم و کسریی دیدین به بزرگیتون ببخشین هنوز درآغازراهیم به امید سربلندی وپیروزیتان
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 59
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 83
بازدید ماه : 81
بازدید کل : 40271
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

شروع کد ساعت -->
/top_mid.gif">

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 59
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 83
بازدید ماه : 81
بازدید کل : 40271
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

ملکشاهی
ژیانه م ژیانم بئ تو ژانه




کوڵ ۆِڕ(خلاصه)


بخشهایی از صفحات قیام عیلام ،عروسی به سنن کردی،داستان کردی و تاریخچه رقص کردی و رقص در ایل و مم وزین خانی(ورود در سمت چپ صفحه)


عروسی  برپاشده سازِنه چی(ساززن)با دهل زن،شاد مینوازند کردمردان باحلقه های ئه ڵ په ڕگه (رقص کوردی)شوری وصف ناشدنی به مجلس داده اند،جوانان میخواهند که فه تای بنوازد...

زنان شاعر بیت.......میسرایند،زنان و دختران نیز این بیت .....را تکرار میکنند:

**ساۆنزه ێ گیانِم،ساۆنزه ێ عه مِرِم،هاۆ بِرا نه مِرێ،مه ێلِتا نه مِرێ**

((ای هستیَم سبزه،ای امید زندگیم،ای برادر زندگانیتان جاوید،دوست داشتنتان جاوید ))



....... شاه محمد و یارانش با کردهای بارزانی که آن زمان تحت فرماندهی احمدبارزانی بودند،رابطه گرم و صمیمانه ای داشته اند......حدود دویست نفر از جوانان و میان سالان ایل ملکشاهی از طریق شهرستان مریوان به نیروهای ملامصطفی پیوستند و تا چندی همگام و همدوش آنها با انجام عملیات های مختلف ایذایی به جنگ و گریز با دولت عراق پرداختند.)

شاه محمد بعد از فتح ...به یاران خود که بر گردش حلقه زده بودند گفت:

       ((( ێه ئێ  جامه که  خۆه م  دیمه س  ۆه  چه م                      مِ ژه  ره زاخان  نیه ێرم  ده سِ  که م              

       **در این آینه که خود را به چشم میبینم            من برای پادشاهی از رضاخان  جیزی دست کم ندارم**))))


مم و زین، رمان عاشقانه احمد خانی، داستانی همچون “شیرین و فرهاد” و یا “لیلی و مجنون” است که در قرن هفدهم نوشته شده است....مم و زین خانی شاهکاری در ادبیات کردی است و بسیاری آن را شاهنامه کردی می دانند. مارگارت رودینکو که آنرا درسال ۱۹۶۲ به روسی ترجمه کرده است، معتقد است مم و زین بزرگترین شاهکار ادبی دنیاست.

خلاصه داستان

امیر خوشنام و قدرتمند جزیر بوتان دو خواهر بسیار زیبا دارد که افراد بسیاری در آرزوی وصال آندو اند.....

    در یکی از جشنهای نوروز دو پسر کرد با لباس مبدل دخترانه در پی یافتن پاسخی برای مشاهدات خود بر می آیند...... روزگار به تاجدین و ستی روی خوش نشان می دهد. آن دو با ارج و قرب بسیار و در مراسمی باشکوه، کام عاشقی را شیرین می کنند.....و این چنین زین، عزیزدردانه امیر تنها می ماند و در انتظار وصال مم.

...زین و مم را وصال که نه، دو دیدار حاصل می شود. دیدار اول در باغ زیبای امیر است و دیدار دوم اما در پس راهروهای تو در توی سیاه چال امیر...... پایان داستان رقم می خورد و چون تمام عاشقانه ها …

 


قه ڵه م  زه ن در جلوی سیاه چادر ظاهر میشود او به بالای سر دخترک رفته و چیزی را بر پیشانی دخترک مینویسد...حسن که تماما قَلَم زَن را زیر نظر دارد.......

......نزدیکتر رفتم تا معما را حل کنم تیرۆه ن(قنداقه)ی دیدم، دختری زیبا که شکمش با خنجر پاره شده در میان آن بود دختر را به خانه آورده و معالجه کردم....

             ...... اکنون آن دخترک همسر توست.....



واژه ی *ئه ڵ په ڕگه یا  ئه ڵ په ڕین* در اصل به معنای حمله کردن وقیام کردن است......

رقص‌ در هزاره‌ پنجم‌ پیش‌ از میلاد

نگاره‌ چهار زن‌ در حال‌ رقص‌ دسته‌ بند نشان‌ داده‌ شده‌ است‌..... ئه ڵ په ڕگه برای‌ پرستش‌ یا بزرگداشت‌ چیزی‌ ارجدار و مقدس‌، همچون‌: آتش‌، بت‌، شکار، توده‌یی‌ از فراورده‌ها و خرمن‌ گندم‌ درختان‌ پر بار و کهنسال‌ و از اینگونه‌ انجام‌ می‌گرفته‌ است‌.......رقص‌ نیایش‌ خورشید از سیلک‌......گروهی‌ زن‌ یا مرد و زن‌،حلقه‌یی‌ از رقص‌ دسته‌ بند تشکیل‌ داده‌اند گمان‌ می‌رود رقص‌ برای‌ نیایش‌ خورشید.... رقص‌ با دستمال‌ از سیلک‌......تشکیل‌ دهندگان‌ حلقه‌ رقص‌، پارچه‌ یا دستمال‌ یا چیز دیگری‌ را در میان‌ دستهای‌ خود گرفته‌ و برقص‌ مشغولند..... بجاست‌بدین‌ گونه‌ که‌ گفته‌ شد در رقصهای‌ دسته‌ بند کردها متداول‌ است‌......حکیم عمر خیام در نوروز نامه خود مینویسد” فریدون کرد “روزی که ضحاک را اسیر کرد وایران را از شر او نجات داد.....

 


  صفحات چیستان و کنایات بارگذاری نشده اند


   مارو از نظراتتون محروم نکنید  بژیان





2 / 5 / 1391برچسب:, :: 23:58 ::  نويسنده : سه یفووری